داستان عمو سبزی فروش

در زمان ناصرالدین شاه گروهی از سربازان کل دنیا را به فرانسه دعوت کردند و ایران هم برخی از سربازان خود را فرستاد به آنجا

زمانی که آنها رسیدند به آنها گفتند که بروید استراحت کنید که فردا همه ی کشورها باید با رژه ای در میان شاهان آنجا و گرفتن پرچم خود در جلوی رژه سرود خود را هم بخوانند

می گویند آن زمان ایران سرود رسمی ای نداشته است برای همین سربازان ایرانی به فکر فرو می روند که چکار کنند که آنها این موضوع را نفهمند خلاصه آنها تصمیم می گیرند چون آنها ایرانی بلد نیستند شعر عمو سبزی فروش را در مقابلشان بخوانند

روز بعد زمان رژه سربازان ایرانی سرود کشورشان را خواندند و آنقدر این کار آنها جالب بود و آهنگین، سربازان دیگر کشورها و پادشاهان حاضر هم بعد از خواندن هر مصرع می گفتند "بله"

عمو سبزی‌فروش! - بله
سبزی کم‌فروش! - بله
سبزی خوب داری؟ - بله
ترکه چوب داری؟ - بله
عمو سبزی‌فروش! - بله
سیب کالک داری؟ - بله
زال‌زالک داری؟ - بله
سبزیت باریکه؟ - بله
شبهات تاریکه؟ - بله

عمو سبزی فروش - بله
سبزی کم فروش - بله
سبزی گل داره - بله
درد و دل داره - بله

..........